وقتی که عید نوروز می رسد مردم دیوانه می شوند آنها همگی در بازار جمع می‌شوند با همدیگر حرف می زنند بعضی از آن ها قدم می زنند و بعضی ها چانه می‌زند من نیز برای بهتر شدن اوضاع چرخم را باد می زنند ولی پدرم که از دست دوستش ناراحت بود برادرم را می‌زد در این میان عده‌ای برای گذراندن زندگی لباس‌هایشان را اتو می زدند تا به مهمانی بروند و بر سر صاحب‌خانه یا میزبان با شکلات سنگ بزنند هنگامی که در کوچه ی محله میانی دعوا شد او من را با سنگ زد و من با توپ توی شیشه خانه جفتی زدم عید نوروز خیلی خوب است به همین دلیل ما به بازی و دعوا و زدن توی گوش یکدیگر خود را سرگرم می کنیم از مردم بی فکر برای پیشرفت در صحنه روزگار کفش خود را واکس می زنند و ما برای برتری بر آنها با چکش میخ زدیم که فهمیدم سیزده بدر شده و از خانه بیرون زدیم و عید تمام شد پس به مدرسه رفتیم و زنگ زده شد من نیز از خانه به بیمارستان زنگ زدم والسلام   نام تمام

خاطره ای از یک واقعه

عید نوروز و بازار شلوغ

زنند ,عید ,خانه ,نوروز ,ها ,سنگ ,می زنند ,عید نوروز ,از خانه ,من نیز ,زنند و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کریپتوفیل هوپوکست هوالحق چیز آموز وب سایت خبری آموزشی فروش کالا برقی گاه نوشته های حقوقی من کسب و کار اینترنتی تیم حقوقی آکادمی تمیس آنتی اسکالانت